لبخند سبز - فیلم سینمایی سال گربه که با موضوع نحس بودن و اعتقاد به نحسی نوشتهشده است داستان مردی است که در سال گربه کنار هر شخصی قرار میگیرد برای او مجلس ختمی و برای بازماندگان مجلس غم و برای افرادی که از راه دور و نزدیک آمدهاند مجلس سوروسات برپا میشود.
فیلم که بر روی خلاقیت و بازی قدبلندترین کمدین ایران بهرام افشار میچرخد و نقش اصلی را در این داستان دارد و هم اوست که خانهخرابکن است نه ازنظر روایی و نه از منظر کمدی حرفی برای گفتن ندارد و هیچ فرازوفرود خاصی در آن دیده نمیشد که باعث کشش قابلتأملی باشد و تمام سکانسها و نتیجه اتفاقات از جایی به بعد کاملاً قابل پیشبینی است که موجب خوابرفتگی پاها میگردد و همین حالت کمکم بهکل بدن سرایت میکند تا جایی که پلکها هم خواب میروند که در این حالت باید با نصب خروپف خفه کن مانع از بیداری سایر تماشاگران شد تا خدایی نکرده آرامش، آسایش و خواب سایرین را خراب نشود.
میتوان فیلم را در چند بخش خلاصه کرد نخست از زمان تولد تا زندان رفتن جهانگیر، دوم زندانی شدن جهانگیر و خلاصی از زندان، سوم مرگ جهانگیر و زنده شدن او و در پایان معروف شدن جهانگیر که بهجز بخش مرگ جهانگیر و زنده شدن او در غسالخانه که یک کمدی قابلقبول است.
الباقی بخشها روایتی معمولی دارند و بهجز چند کلام و صحنه لحظه قابلتوجهی ندارد حالا این فیلم چگونه توانسته گوی سبقت را از اثری بهمراتب بهتر از خودش به نام تمساح خونی برباید و بیننده بیشتری را جلب نماید جای تعجب است زیرا اگر اولین ساخته جواد عزتی را صد در نظر بگیرم ساخته مصطفی تقی زاده نمرهای بهتر از بیست نمیگیرد.
شاید اگر بهجای پرداختن به اینهمه خورده روایت و داستانهای کوتاه یک داستان با حداکثر شوخی و کمدی نوشته و ساخته میشد میتوانست جذابیتی دوچندان داشته باشد.
مثلاً در بخش زندان ما هیچ شوخی بهجز خیس کردن جهانگیر و لحظه اعدام نمیبینیم. انگار تقی زاده عجله داشته است تا تمام زندگی یک نفر را برای ما بازگو نماید و برای اینکه در وقت تعیینشده به پایان برسد روی دور تند گذاشته است.
درست است که ما از بدو تولد جهانگیر با او همراه هستیم و تمام زیروبم زندگی او را خبرداریم ولی ازنظر شخصیتپردازی تقی زاده ترجیح داده در دومین اثر خود به سراغ تیپهایی برود که امتحان خود را پس دادهاند و تماشاگران با آنها آشنایی دارند. البته بهجز بازی هومن برقنورد که این بار برخلاف اکثر آثارش که یک تیپ مشخص دارد شخصیتی متفاوت را به نمایش گذاشته است که جذاب و قابلاتکا است.
نویسنده این فیلم که کارگردانی آن را هم بر عهده داشته به موضوع اختلافات خانوادگی بین جهانگیر و مادر زنش میپردازد که این موضوع هم نتوانسته خوب پرداخته شود و اصلاً وجود مادرزن یک امر بیخود است که اگر نباشد هم اتفاقی نمیافتد و تنها کارش دعوا کردن با یکدیگر و آرزوی مرگ برای هم کردن است که ازنظر اخلاقی و شرعی جای ایراد اساسی دارد.
درمجموع این فیلم بهظاهر کمدی و در باطن معمولی نتوانسته آنگونه که شاید و باید از پسکار برآید و فیلمی در سطحی معمولی با موضوعی نسبتاً خوب ولی چندپاره تحویل مخاطب داده است.