menusearch
labkhandsabz.ir

تفریق که تفریق نبود

جستجو
پنج شنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۳ | ۶:۴۶:۴۱
۱۴۰۳/۶/۲ جمعه
(0)
(0)
تفریق که تفریق نبود
تفریق که تفریق نبود

تفریق - مانی حقیقی - لبخند سبز

 

مهدی صالحی

 

لبخند سبز - تفریق این یک کلمه نیست یک دریا حرف است یک دنیا ناگفته.تفریق از مفارقت می‌آید به معنی جدایی و تفکیک پس برای تفریق یک پیش شرط لازم است و آن تجمیع است چون زمانی تفریق حاصل می‌شود که تجمیعی پیش تر صورت گرفته باشد در نتیجه برای رسیدن به تفریق باید تجمیع را درک کرد و بزرگترین تجمیع که در آن تفریق نهان است انسان است، انسان جمیع اضداد است یعنی در آن واحد می‌تواند هم خوب باشد هم بد هم خیر برساند هم شر و هزاران دو گونه دیگر فقط باید دید این حالاتی که از یک نفر سر می‌زند برای چه کسی نفع دارد و برای که زیان چون در تمام احوال که انسان هوشیار است تمام حالات ارادی است و غیر آن نیست.

اما موضوع بحث ما فیلم سینمایی تفریق ساخته مانی حقیقی است که توانسته مهم‌ترین حالات انسانی یعنی خشم، مهربانی، دوست داشتن و ترسیدن را با بازی ترانه علیدوستی و نوید محمد زاده به تصویر بکشد.

در ابتدا اجازه بدهید تفاوت مهربانی و دوست داشتن را بیان کنم مهربانی حالت عام دارد یعنی ما به شخص مسنی کمک می‌کنیم یا فردی که زمین خورده است را بلند می‌نماییم این مهربانی است اما دوست داشتن یک درجه بالاتر از مهربانی است ما به خاطر علاقه به او حاضریم همه کاری انجام بدهیم حتی کتک بخوریم که جلال نماد این خصلت است و بیتا نماد مهربانی.

آن طرف ماجرا محسن شوهر بیتا را داریم که نماد خشم و بد دلی است و نازنین زن جلال نماینده ترس است.درست است که محسن، جلال و بیتا را به دلیل بد دلی و شک و از همه مهمتر حسادت به قتل می‌رساند اما برای اینکه در امان بماند به سراغ ترس می‌رود و او را با خود همراه می‌کند.

در این داستان کودک نماد وجدان آگاه است که هرچه میزند به در بسته می‌خورد و کسی حرفش را گوش نمی‌دهد و پیرمرد نماد جامعه ای که می‌بیند ولی دم نمی‌زند، جامعه ای که می‌داند ولی صُمٌّ بُکمٌ عُميٌ است و ترجیح می‌دهد خود را در کوچه علی چپ مخفی نماید.

این فیلم از نظر داستانی موضوع خوبی داشت ولی در روایت آنگونه که باید و شاید جذاب نبود چرا که نیم ساعت ابتدایی آن بسیار گنگ و خارج از موضوع است و شاید تمام این را در ده دقیقه می‌توان خلاصه کرد.

سکانس افتتاحیه که مردم را در ماشین و زیر باران نمایش می‌داد آنقدر جذاب نبود که بیننده را برای دیدن ادامه قصه نگهدارد.طراحی صحنه آن به گونه ای بود که اگر واقعیت داشت قطعا در آن سال تهران را سیل برده بود و نکته جالب‌تر اینکه نوری که استفاده شده بود نور صلاه ظهر در یک روز آفتابی بود نه نور یک روز ابری، اگر نور صحنه خاکستری و به اصطلاح گرگ و میش بود قطعا با توجه به اتفاقاتی که در فیلم رخ می‌دهد تاثیر بیشتری داشت.

اما بچه بجز اینکه به پیرمرد گفت این خانم مادر من نیست چه کاربرد دیگری داشت و چون ما واکنش پیرمرد را ندیدیم پس گفتن و نگفتنش تفاوتی نمی‌کند پس بودن و نبودن بچه هم تفاوتی ندارد.کارگردان این اثر می‌توانست از این شباهت بهره بهتری ببرد و اتفاقات بهتری رقم بزند مثلاً جلال جای محسن سرکار می‌رفت و یا غیره و اصلا بهترین موضوع برای کمدی بود و سرکار گذاشتن مردم و ایجاد خنده در مخاطب در مجموع این فیلم از نظر اجتماعی فرهنگی هنری و غیره چیزی به بیننده اضافه نمی‌کند.

نظرات کاربران
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

بستن
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

0 نظر
هدر سایت
هفته نامه خبر سبز
رپرتاژ آگهی
تبلیغات
تبلیغات2
تبلیغات3
تبلیغات4
تبلیغات5
دانلود نشریات لبخند سبز
آخرین اخبار