بررسی فیلم لولی: داستان موسی، صفورا و امام زاده ای دور افتاده در قاب سینما
مهدی صالحی
لبخند سبز - فیلم "لولی" با نمایش تنهایی موسی، شخصیت اصلی، در کبوترخانهی کوچک امامزاده آغاز میشود. این تنهایی از مشکلات لکنت زبان او ناشی میشود که به او احساس انزوا را تحمیل کرده است. اما موسی که طلبهای است، باید به ذات تجربه دینی نزدیک باشد. فیلم در شرایطی شروع میشود که گویا موسی شفا گرفته باشد، اما این تجربه دینی شکست خورده است. در ادامه، منصور، یک قاچاقچی محبوس در انباری امامزاده، با یک راهحل ساده، مشکل لکنت موسی را (ولو مقطعی) حل میکند.
لکنت زبان یک مشکل روانشناختی است و فیلم "لولی" با انتخاب این مشکل به عنوان مسئله اصلی قهرمانش، قدم در قلمرو مسائل روانشناختی گذاشته است. اما فقر رویکرد روانشناختی فیلم آنجا خود را نشان میدهد که موسی برای اولین بار در سن حدود بیست سالگی از منصور یک راهحل ابتدایی برای حل کردن مشکل لکنت زبان میشنود و با اولین تلاش، بر مشکلش فائق میآید. این مسئله نشان از عدم توجه کافی به پیچیدگیهای روانشناختی دارد.
مقایسه فیلم "لولی" با فیلم "سخنرانی پادشاه" که به همین مسئله پرداخته، نشان میدهد که فیلمهای با رویکرد دقیقتر و جامعتر به مشکلات روانشناختی، راهحلهای متنوعتری را بررسی میکنند. "لولی" اگرچه از نماهای زیبایی در لوکیشن یک امامزاده خلوت برخوردار است، اما شخصیتهایش بیش از راهحلهای معنوی به دنبال راهحلهای مادی هستند که این امر باعث میشود مقایسه با "سخنرانی پادشاه" صحیح و دقیق باشد.
"لولی" یک قدم ارزشمند برای به رسمیت شناختن مشکلات روانشناختی و نقش آنها در زندگی اجتماعی است. در طی چهل سال گذشته، سینمای ایران با فیلمهایی چون "پرندهی کوچک خوشبختی"، "روانی"، "پارک وی" و "حوض نقاشی"، قهرمانانی با مشکلات روانی را به تصویر کشیده است. "لولی" نیز با پرداختن به مسئله لکنت زبان، نشان میدهد که سینمای ایران درک ظریفتری از مسائل روانشناختی پیدا کرده است.
اولیای امور دینی شاید هنوز چنان که باید نقش مسائل روانشناختی در دینداری را برای جامعه حلاجی نکردهاند. اگر موسی در امتحان سخنرانیاش رد شود، موقعیتی شبیه ونسان ونگوگ پیدا میکند که دوست داشت کشیش شود، اما کلیسا او را نپذیرفت. در این حالت، تکلیف موسی و درونگراهای خجالتی که نمیتوانند در آیینهای جمعی دینی نقش فعالی داشته باشند، چیست؟
زبان سینمایی اثر قوی است و صحنههای بسیاری از تلاشهای صفورا، همسر موسی، برای بهبود لکنت زبان او، نشان از دقت نظر کارگردان در بیان سینمایی دارد. انتخاب نامهای موسی و صفورا نیز خالی از نکتهسنجی نیست و به داستان لکنت زبان حضرت موسی و دعای او برای برطرف شدن لکنت اشاره دارد. از طرف دیگر، آنتندهی ضعیف تلفن همراه در امامزاده، به معنای ضعف ارتباط معنوی موسی است.
داستان دو شخصیت زن افغان، منیر شیعه و گلسای سنی، که در شخصیت منصور به هم گره خوردهاند، به اندازه کافی پرداخت نمیشود و باعث دور شدن فیلم از نظرگاه روانشناختی میشود. همچنین بیرون نرفتن دوربین از لوکیشن امامزاده غیرقابل توجیه است. کارگردان نیز به نقاط عطف داستانش توجه کافی نداشته و با سکانس برطرف شدن لکنت زبان موسی با بیتفاوتی برخورد میکند.
فیلم "لولی" با وجود برخی نقاط قوت در زبان سینمایی و پرداختن به مشکلات روانشناختی، با کوتاهیهایی در کارگردانی و پرداخت داستان، نتوانسته است به طور کامل موفق باشد. این فیلم با تلاش برای به تصویر کشیدن معجزهای پیش از دایر شدن امامزاده، داستانی کسالتبار و بدون شخصیت محوری دارد که باعث میشود تماشاگر نتواند با آن همدلی کند. به طور کلی، "لولی" با وجود نیت خوبش، نتوانسته است به اثری ماندگار در سینمای ایران تبدیل شود.