لبخند سبز - فیلم «به خاطر هانیه» (۱۳۷۴) ساخته کیومرث پوراحمد، یکی از گنجینههای مهجورمانده سینمای آیینی ایران است که باوجود استقبال سرد گیشهای، امروز بهعنوان اثری پیشگام در تلفیق درام اجتماعی و مضامین عاشورایی شناخته میشود. داستان فیلم در روستای «تنگک» بوشهر میگذرد، جایی که «زایر علو»، ناخدای لنج، تنها بازمانده غرق شدن لنجش در طوفان دریا است. بازگشت او به روستا باخشم اهالی مواجه میشود که مرگ عزیزانشان را به گردن او میاندازند. پس از مرگ زایر علو، پسر نوجوانش «بشیرو» (عباس عالیزاده) برای شفای خواهر ناتوانش نذر میکند، نواختن دمام در شب عاشورا؛ اما جامعه سنتی روستا او را شایسته این آیین مقدس نمیدانند ولی او کوتاه نمیآید.
پوراحمد و فیلمنامهنویس جنوبیاش، اصغر عبداللهی، باظرافتی کمنظیر، رنجهای بشیرو را به مصائب کربلا گره میزنند، تشنگی طاقتفرسای او در سفر یادآور تشنهلبان دشت کربلاست؛ گهواره حضرت علیاصغر(ع) که باید بهسلامت برسد نماد پیام عاشورا است؛ و طوفان دریایی آغازین، پیشدرآمدی است بر نبرد نابرابر حق و باطل. فیلم در اوج خود به صحنهای نمادین و فراموشنشدنی میرسد، بشیرو که از نواختن دمام منع شده، پنهانی طبل را برمیدارد و زیر باران شبانه، کوچههای روستا را با ضربآهنگ هیئتهای جنوبی مینوازد. باران که بر تن خسته او میبارد، هم شفابخشی استعارهای است، هم تجلی رحمت الهی. این سکانس که بهراستی یکی از ماندگارترین پایانهای سینمای ایران است، شور رهایی بشیرو را تا اعماق وجود مخاطب میرساند یادآوری میکند که هیچ کس نمیتواند جلوی رسیدن پیام عاشورا بگیرد و این عاشوراست که همچون بارانی بر جان آزادگان مینوازد.
کشف استعدادی ناب و رنجهای پشتصحنه
عباس عالی زاده در نقش بشیرو، کشفی درخشان بود که از میان ۲۵ نوجوان روستایی انتخاب شد. بازی او که غرور کودکانه و آسیبپذیری را همزمان منتقل میکند، سهم بزرگی در همذاتپنداری مخاطب دارد. صحنهای که مادرش (مهوش افشارپناه) سیلی به او میزند، واکنش یاغیگرانه بشیرو از نقاط اوج بازیگری غیرحرفهای در سینمای ایران است. فیلمبرداری در گرمای سوزان مرداد بوشهر برای همذاتپنداری با عطش کربلا و دمام زنیهای مداوم دوساعته تا سرحد خستگی بازیگر جوان تا به آنچه دلخواه و ماندگار است برسند نشان از عزم جدی گروه برای ساخت اثری ماندگار است.
مهجوریت در گیشه، شکوه در نقد
باوجود استقبال کمنظیر منتقدان و برنده سیمرغ بهترین فیلمنامه جشن خانه سینما شدن فیلم در گیشه مهجور ماند. این شکست را نه ضعف اثر که بیتوجهی زمانه به سینمای متعهد کودک و آیینی باید دانست. پوراحمد که پیشتر با «قصههای مجید» ظرفیتهای سینمای نوجوان را نشان داده بود، اینجا آیینهای جنوب ایران بهویژه نوحهخوانیهای سوزناک با طبلهای دمام را نه بهعنوان صحنهپردازی که بهمثابه خون جاری در رگهای داستان به کار گرفت.
میراثی فراتر از زمان
«به خاطر هانیه» امروز بیش از یک فیلم مذهبی، روایتی جهانشمول از پاکبازی و مقاومت انسانی است. اگر «روز واقعه» اسطوره عاشورا را در قالب نمادهای فلسفی بازخوانی کرد، این اثر حماسه را در دلزندگی روزمره مردم جنوب جاری ساخت. کیومرث پوراحمد با این شاهکار گمشده ثابت کرد ایمان واقعی، نه در شعار که در پایمردی بشیرویی متجلی میشود که زیر باران، برای عشق برادری، جهان را به لرزه درمیآورد. فیلمی که سه دهه پس از ساخت، همچنان طنینانداز است گواهی بر اینکه بزرگترین حماسهها گاه در قدمهای کوچک یک نوجوان جا خوش میکنند.