لبخند سبز - در روزگاری نهچندان دور که سینما بیشتر جنبه سرگرمی داشت و لابهلای این سرگرمی چند حرف اجتماعی هم میزد هدفش اصلاح جامعه بود نه عادی جلوه دادن کشتن مردم و مبرا کردن قاتلین آنها ولی در یک سال گذشته سیاستمداران با استفاده از ظرفیت تأثیرگذاری سینما تلاش کردند مردم دنیا را قانع کنند که اگر کاری انجام میدهند مجبور هستند که شروع آن با فیلمهای «اوپنهایمر» و «باربی» بود و پایان آن را میتوان «جوکر: جنون مشترک» قلمداد کرد.
در فیلم اوپنهایمر که به زندگی پدر بمب اتم میپردازد؛ اوپنهایمر یک جمله طلایی در زمانی که همکاران این دانشمند خبر پایان جنگ را میشنوند و از نظر آنها دلیلی برای ادامه ساخت بمب وجود ندارد، میگوید: «اگر ما نسازیم آنها میسازند و معلوم نیست عاقبت دنیا چه میشود؟» همین یک جمله کفایت میکند تا بگوید دولتمردان آمریکا و همپیمانهایش نیتی بهجز خدمت به مردم با کشتن برخی دیگر از افراد بی گناه ندارند.
اما هدف فیلم موزیکال باربی که همزمان با اوپنهایمر به روی پرده سینماهای جهان رفت یکچیز بود: مردم دنیا، آمریکا برایتان شادی و امنیت را به ارمغان میآورد.
بعدازاین دو فیلم بود که ماشین کشتار بیرحمانه اسرائیل در غزه راه افتاد و به هیچکس رحم نکرد و کار بهجایی رسید که این بار خود یهودیان ساکن در فلسطین صدایشان درآمد و خواستار محاکمه و برکناری نتانیاهو شدند ولی طبق قوانینی که دارند در زمان جنگ امکان چنین کاری میسر نیست و ازآنجاییکه نتانیاهو میداند اگر جنگ تمام شود محاکمه میگردد به دنبال گسترش آن است ولی این روزها پایان عمر کاری رئیسجمهور دولتی خونخوار است نه اینکه خود بخواهد بلکه اربابان آمریکایی و اروپاییاش میخواهند.
اما از کجا میتوان به چنین نتیجهای رسید؟
همانطور که همهچیز از یک فیلم شروع شد این بار هم همهچیز با یک فیلم تمام میشود فیلم موزیکال عاشقانه یک قاتل به نام «جوکر، جنون مشترک» با کارگردانی «تاد فیلیپس» و بازی «واکین فینیکس» در نقش آرتور فلک (جوکر) و لیدی گاگا در نقش دکتر هارلین «لی» کویینزل روانپزشکی که عاشق آرتور میشود که داستان محاکمه و تلاش او و وکیلش ماریان استوارت (کاترین کینر) برای نشان دادن بیگناهی او به دلیل جنون آنی که به قول روانشناسان: «ریشه در کودکی دارد» را روایت مینماید.
شاید قسمت اول فیلم جوکر را دیده باشید شخصی که در برنامههای مختلف بهعنوان کمدین فعالیت میکند به دلیل ناملایمات جامعه دست به کشتن پنج نفر از مردم شهر و مادرش میزند که درنهایت توسط پلیس دستگیر و روانه زندان میشود.
در قسمت دوم، دختری به نام «لی» عاشق جوکر میشود که به خاطر آتش زدن عمدی منزلشان در مرکز بازپروری بیماران روانی تحت درمان است که بهصورت اتفاقی در گروه شعرخوانی این مرکز با جوکر همکلام میشود و به او میگوید که جرئت آتش زدن خانهشان را بعد از دیدن اولین قتلهای او به دست آورده و الگوی زندگیاش جوکر است.
این فیلم که بیشتر آوازهای عاشقانه دارد تا زمان شروع دادگاه حرفی برای گفتن ندارد اما در سکانس دادگاه این وکیل است که جور اثبات بیگناهی تمام کشتارهای جوکر را به دوش میکشد و لحظه طلایی آن را میتوان تقابل او با روانشناس دانست که میگوید: شما چگونه با 89 ساعت گفتگو تشخیص دادید او بیمار نیست درصورتیکه او در دوران کودکی زخمهای بسیاری خورده و ناملایمات اجتماعی فراوانی را تجربه نموده شما آنها را نادیده گرفتید!
اگر بیائیم جوکر را به صهیون تشبیه کنیم و افراد حاضر در این دادگاه را افکار عمومی ساکنان این کره خاکی بدانیم و قاضی و اعضای هیئتمنصفه را دولتهای غرب و شرق و برگردیم به اتفاقات جنگ جهانی دوم که حدود 89 سال از شروع آن واقعه میگذرد به نظر شما ساخت و پخش این فیلم اتفاقی است و نمیتوان گفت این فیلم برای تطهیر قاتلان مردم بیدفاع ساختهشده.
تصور کنیم که 89 سال پیش به این قوم ظلمی شده است آیا امروز باید تقاص آن را از دیگری گرفت بهقولمعروف «گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری» اگر میخواهید جبران گذشته را نمایید باید سراغ همپیالگان خود در آمریکا و اروپا بروید نه در آسیا و مردمی که به شما پناه دادند؛ ارجاعتان میدهم بهعکس روی کشتی در زمان جنگ جهانی دوم با پلاکاردی به دست خواستار محبت مردم این سرزمین شدید که روی آن نوشته بود: ما را از خانههایمان بیرون کردند شما به ما پناه دهید.
در اشعار و ترانههایی که در این فیلم خوانده میشود به «کوه» اشارات فراوانی میگردد و در پایان این نوید را میدهد که جبرئیل (ع) برای آنها خبر خوشی میآورد و آن تولد فرزندی جدید است در تورات کتاب آسمانی یهودیان به چند کوه مقدس اشارهشده است که شامل «کوه سینا» که حضرت موسی (ع) ده فرمان را از خداوند دریافت کرد، «کوه موریا» که حضرت ابراهیم (ع) برای قربانی کردن فرزندش اسحاق (ع) به آنجا رفت، «کوه کارمل» که به مبارزه ایلیا نبی (ع) برای اثبات خدا میپردازد و «کوه صهیون» که همان «کوه اورشلیم» است و نماد محل سکونت خداوند در میان قوم اسرائیل است.
در تورات بهصورت مستقیم به جبرئیل (ع) اشاره نشده است اما در کتابهای پس از تورات مثل کتاب دانیال (ع) از جبرئیل بهطور مستقیم نامبرده شده است. او بهعنوان فرشتهای ظاهر میشود که وظیفه دارد پیامهای خدا را برای دانیال (ع) تفسیر کند.
از دیگر موارد قابلتوجه در این اثر میتوان به لحظه انفجار دادگاه توسط طرفداران جوکر اشاره کرد که باعث فرار او میگردد و به این موضوع اشاره دارد که دولتهای غربی خواهان مجازات عامل کشتار مردم بیدفاع هستند ولی طرفداران او اجازه چنین کاری نمیدهند
در پایان هم جوکر که به شخصیت اصلی خود برگشته توسط معشوقهاش طرد میشود و درنهایت توسط یکی از هوادارانش در زندان به قتل میرسد همچون حضرت عیسی مسیح (ع) که توسط یکی از حواریون خود به دست دشمنان گرفتار شد.
هرچند بازیگری و طراحی صحنه این فیلم از نظر منتقدان جذاب و قابلقبول است ولی فیلمنامه ضعیف و به دور از انتظار نوشتهشده است و بیشتر یک حالت فرار به جلو دارد تا سیاستمداران غربی را خوب نشان دهد.