menusearch
labkhandsabz.ir

بی‌امان اشک؛ مرثیه‌ای شاعرانه برای تاریخ ایران

جستجو
سه شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴ | ۱۲:۳۷:۲۱
۱۴۰۴/۷/۱۴ دوشنبه
(0)
(0)
بی‌امان اشک؛ مرثیه‌ای شاعرانه برای تاریخ ایران
بی‌امان اشک؛ مرثیه‌ای شاعرانه برای تاریخ ایران

بی امان اشک - لبخند سبز

مهدی صالحی

لبخند سبز - نمایش «بی‌امان اشک» به نویسندگی مهدی ترکمن و کارگردانی محسن بخشی در نخستین روز از بیست و دومین جشنواره نمایش‌های آیینی و سنتی روی صحنه رفت و از همان آغاز توانست با زبان استعاره و ساختاری نمادین مخاطبان خود را درگیر کند. اثری در ژانر درام تاریخی ـ سیاسی که با تکیه بر حافظه‌ی جمعی و اسطوره‌های کهن، تصویری از وطن فراموش‌شده و مردمی را نشان می‌دهد که در گذر زمان از ریشه‌های خود جدا افتاده‌اند.

در «بی‌امان اشک» تاریخ نه به مثابه یک گذشته‌ مرده بلکه به عنوان نیرویی زنده و تکرار شونده به صحنه می‌آید. نمایش هشدار می‌دهد که بی‌توجهی به تاریخ همان بی‌توجهی به هویت است؛ غفلتی که می‌تواند سرزمین را به دست بیگانگان یا صاحبان اندیشه‌های تحمیلی بسپارد. نویسنده و کارگردان با زبانی شاعرانه و ساختاری مینیمال این مضمون را در بستری تمثیلی و چندلایه می‌پرورند تا مخاطب نه فقط تماشاگر یک روایت تاریخی بلکه درگیر پرسشی درباره اکنون و آینده‌ی خویش شود.

نمایش در فضایی ساده و مینیمال اجرا می‌شود، سکویی مربع‌شکل با شیب‌های نامتقارن که خود نشانه‌ای از چرخش روزگار و ناپایداری قدرت است. همین طراحی هوشمندانه باعث می‌شود صحنه همزمان عرصه‌ی بازی و میدان معنا باشد. هر حرکت بازیگران بر این سطح نابرابر نشانی از تلاش برای حفظ تعادل در جهانی بی‌ثبات دارد.

در مرکز صحنه دار قالی کوچکی قرار گرفته است؛ نماد جاودانه‌ی صبر، هنر و هویت ایرانی. ناهید شخصیت اصلی نمایش پشت این دار می‌نشیند و قالی می‌بافد گویی با تار و پود سرنوشت سرزمینش درگیر است. اما در این میان هر رنگ و نخ نشانی از زخم‌های وطن است؛ زخمی که با هر بار تکرار تاریخ تازه‌تر می‌شود.

گزارش تصویری تئاتر بی امان اشک

کارگردان با بهره‌گیری از نور، رنگ و صدا، فضایی خلق کرده که مخاطب را میان رؤیا و واقعیت معلق نگاه می‌دارد. تغییر رنگ نورها از آبی تا سرخ و سپس سپید نوعی سیر نمادین از زایش تا رستاخیز را تداعی می‌کند. در عین حال تاریک شدن‌های طولانی صحنه میان دیالوگ‌ها حس انتظار و تردید را در ذهن تماشاگر زنده می‌کند؛ تردید میان ماندن و رفتن، فراموشی و یادآوری.

نام «ناهید» ریشه در اسطوره‌ی آناهیتا ایزدبانوی آب‌ها در فرهنگ ایران باستان دارد. در این نمایش او از جایگاه اسطوره‌ای خود به سطح انسانی و اجتماعی فرود آمده است؛ زنی که به نماد «مام میهن» بدل می‌شود. ناهید می‌زید، می‌بافد، می‌گرید و در نهایت تسلیم می‌شود. او ایران است؛ مادر صبور و زخم‌خورده‌ای که هنوز با همه‌ی رنج‌ها در پی ترمیم خود است.

در یکی از پرمعناترین لحظات نمایش ناهید گل‌های رز را از خاک می‌کند و به جای آن‌ها  چهار گل آفتابگردان می‌کارد. این کنش استعاری لحظه‌ای از تحول درونی اوست قطع پیوند با گذشته‌ی عاشقانه و رو آوردن به نوری تازه.

گل رز در فرهنگ نمادین ایرانی همواره نشانه‌ی عشق است اما عشق رمانتیک و ناپایدار؛ در حالی که آفتابگردان با چرخش همیشگی‌اش به سوی خورشید یادآور وفاداری و امید است. ناهید با این حرکت مسیر گذار از عشق زمینی به عشق ملی را می‌پیماید؛ از احساسات شخصی به دغدغه‌ی جمعی.

پنبه‌زن شوهر نخست ناهید چهره‌ی مردم اصیل و زحمت‌کش است. او از دل کوچه و بازار می‌آید و زندگی‌اش با کار، رنج و صداقت درآمیخته است. شغل او (پنبه‌زنی) در فرهنگ سنتی کنایه از پاک‌کردن و آماده‌سازی است؛ همان کاری که مردم در تاریخ ایران بارها انجام داده‌اند؛ زدودن آلودگی‌ها و آماده‌کردن زمینه برای شکوفایی.

اما در نمایش سرنوشت پنبه‌زن تراژیک است. او توسط شخصیت مرموز «خیال» فریفته و به سفری تاریخی برده می‌شود که از کوروش بزرگ تا جنگ ایران و عراق را در بر می‌گیرد. در پایان پنبه‌زن به درخت سرو بدل می‌گردد؛ نمادی از ایستادگی و جاودانگی اما در اینجا ایستادگی‌ای بی‌جان و خاموش. این دگرگونی استعاره‌ای از مرگ تدریجی مردم در تاریخ است؛ مردمی که از کنش‌گران به اسطوره‌هایی ایستا و بی‌صدا تبدیل می‌شوند تا دیگران بر دوش آنان روایت‌های خود را بنویسند.

شخصیت «خیال» شاید پیچیده‌ترین و چندلایه‌ترین نماد نمایش باشد. با سری تراشیده و لباسی سنتی او هم‌زمان نشانه‌ی انکار گذشته و تظاهر به اصالت است. بر سرش کلماتی نوشته شده که چون شعارهایی بی‌جان، جای اندیشه را گرفته‌اند. ناهید به او می‌گوید: «تو مثل کتابی هستی که جلد ندارد.» جمله‌ای که عمق بی‌هویتی او را برملا می‌کند.

خیال تجسم همان نیروهای فکری و سیاسی بیگانه است که با واژه و شعار هویت را مصادره می‌کنند. او تاریخ را بازنویسی می‌کند و مردم زنده را به اسطوره‌های بی‌حرکت بدل می‌سازد. ازدواج ناهید با خیال در پایان نمایش پیوندی نیست از عشق یا رهایی؛ بلکه تسلیم میهن در برابر نظامی فکری است که از ریشه‌های خود بریده است؛ در این لحظه نمایش از روایت تاریخی به سطحی فلسفی و سیاسی می‌رسد، تصویری از ملتی که در دام افسون ایدئولوژی گرفتار شده و آینده‌اش را به وهمی بی‌جان سپرده است.

 

بی امان اشک - لبخند سبز

در «بی‌امان اشک» هر شیء حامل معناست. دار قالی نماد خلق تمدن است اما در پایان به نشانه‌ی رکود بدل می‌شود. گوشواره‌ها و النگوهایی که ناهید در چاه می‌اندازد قطعاتی از وجود وطن‌اند که در طول تاریخ از دست رفته‌اند؛ تکه‌هایی از حافظه‌ی جمعی که در تاریکی فرو می‌روند.

چاه به‌عنوان یکی از عناصر تکرارشونده در آیین‌های کهن ایرانی در اینجا نماد فراموشی است؛ جایی که تاریخ در آن دفن می‌شود. کارگردان با ترکیب نورهای زرد و آبی در لحظات سقوط این اشیا فضای سرد و غم‌انگیزی می‌آفریند که عمق اندوه ناهید را به تماشاگر منتقل می‌کند.

استفاده از نور و صدا در این نمایش حساب‌شده و مؤثر است. طراحی صوتی با صداهای متنوع و مناسب ریتمی آیینی به اثر می‌دهد با این حال انتخاب پخش موسیقی ترکی در بخشی از نمایش یکی از نقاط ضعف آن است. این قطعه نه‌تنها با بافت زبانی و جغرافیایی اثر همخوانی ندارد بلکه به یک‌پارچگی جهان نمایش لطمه می‌زند. در نمایشی که بر وحدت هویت ملی تأکید دارد چنین انتخابی بی‌جهت و نامتناسب می‌نماید.

محسن بخشی در مقام کارگردان با درک درست از نمایشنامه کوشیده است تا با کمترین ابزار بیشترین معنا را بسازد. او از صحنه‌ای خالی جهانی سرشار از نشانه و استعاره می‌آفریند. بازی‌ها اما در برخی لحظات از این دقت و ظرافت فاصله می‌گیرند. بیان بیش از حد شعاری یا اجرای تصنعی برخی دیالوگ‌ها باعث می‌شود که مخاطب نتواند هم‌دلی عاطفی لازم را با شخصیت‌ها برقرار کند.

با این وجود حضور ناهید در طول نمایش ستون اصلی اجراست. بازی او با سکوت، نگاه و حرکت، معنایی فراتر از کلمات دارد. در مقابل خیال با بازی‌ای درخشان اما گاه اغراق‌آمیز، نماینده‌ی همان اغتشاش در معناست که نمایش در پی نقد آن است. در مجموع کارگردانی بخشی هوشمندانه و منسجم است و ضعف‌های بازیگری نیز مانع انتقال پیام اثر نمی‌شود.

نمایشنامه‌ی مهدی ترکمن متنی چندلایه است که هم‌زمان به اسطوره، تاریخ و سیاست معاصر اشاره دارد. او با استفاده از زبانی شاعرانه، استعاره‌هایی می‌سازد که مخاطب را وادار به تأمل می‌کند. «بی‌امان اشک» در ظاهر روایتی از یک خانواده است اما در عمق، تاریخ ایران را از دوران باستان تا جنگ معاصر بازمی‌خواند.

در این متن تاریخ نه بازگویی وقایع بلکه بازتابی از سرنوشت جمعی است. نویسنده نشان می‌دهد که چگونه ملت میان عشق و توهم، میان واقعیت و خیال، در نوسان است. او بی‌آن‌که مستقیم سخن سیاسی بگوید ساختار قدرت و مناسبات ایدئولوژیک را به نقد می‌کشد. این همان ویژگی‌ای است که نمایش را از سطح روایت تاریخی فراتر می‌برد و به اثری فلسفی تبدیل می‌کند. تأملی درباره‌ی تکرار بی‌پایان اشتباهات تاریخی.

در سیر داستان هر آنچه اصیل و زنده است جای خود را به چیزی مصنوعی و مرده می‌دهد، عشق ناهید به پنبه‌زن، جای خود را به ازدواج با خیال می‌سپارد، قالی در حال بافت به تابلویی بی‌حرکت بدل می‌شود و مردم زنده به درخت سرو. این تضاد بنیادین میان «ریشه» و «توهم» محور اصلی نمایش است.

خیال با وعده‌ی نجات، مردم را از سرزمین مادری خود جدا می‌کند و از او درختی می‌سازد که دیگر در خاک خود نیست و ثمره اش برای بیگانگان است. این استعاره‌ بازتابی از سرنوشت تمدن‌هایی است که به جای تداوم در بستر زندگی در موزه‌ی تاریخ منجمد شده‌اند و تنها هدفشان فرار از گذشته و هویت خویش است.

«بی‌امان اشک» در نهایت ما را با پرسشی تلخ رها می‌کند، ملتی که از تاریخ خود جدا شده و در پی اسطوره‌های ساختگی سایر کشورهاست چگونه می‌تواند آینده‌ای زنده داشته باشد

اختتامیه جشنواره تئاتر ، فراخوان جشنواره آیینی سنتی ، جشنواره تئاتر ۱۴۰۴ ، جشنواره تئاتر خیابانی ، سایت جشنواره تئاتر فجر ، فراخوان تئاتر ۱۴۰۴ ، تلویزیون تئاتر ایران ، اخبار تئاتر تهران ، گزارش تصویری جشنواره آیینی سنتی ، بی امان اشک ، حسن و دیو باریک پشت کوه ، شارمالی گل ، هیلد ، مینی مضحکه ، حکایتی دباره لیلا دختر ادریس ، به زور ، نقد تئاتر ، عکس جشنواره آیینی سنتی ، عکس تئاتر بی امان اشک ، عکس تئاتر حسن و دیو باریک پشت کوه ، عکس تئاتر شارمالی گل ، عکس تئاتر هیلد ، عکس تئاتر مینی مضحکه ، عکس تئاتر حکایتی دباره لیلا دختر ادریس ، عکس تئاتر به زور – لبخند سبز ، نقد تئاتر بی امان اشک ، نقد تئاتر حسن و دیو باریک پشت کوه ، نقد تئاتر شارمالی گل ، نقد تئاتر هیلد ، نقد تئاتر مینی مضحکه ، نقد تئاتر حکایتی دباره لیلا دختر ادریس ، نقد تئاتر به زور ، لبخند سبز ، پایگاه خبری لبخند سبز ، مهدی صالحی منتقد سینما ، مهدی صالحی منتقد تئاتر ، جشنواره تئاتر آیینی سنتی ، بیست و دومین جشنواره بین المللی تئاتر آیینی سنتی ،
نظرات کاربران
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

بستن
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

0 نظر
هدر سایت
هفته نامه خبر سبز
رپرتاژ آگهی
تبلیغات
تبلیغات2
تبلیغات3
تبلیغات4
تبلیغات5
دانلود نشریات لبخند سبز
آخرین اخبار
سایت ساز و فروشگاه ساز یوتاب