لبخند سبز - نمایش «مینی مضحکه» به نویسندگی و کارگردانی مهدی ملکی یکی از تجربههای متفاوت و جسورانه در بازخوانی گونههای کمتر شناخته شدهی نمایش ایرانی است. اثری که در بیست و دومین جشنواره تئاتر آیینی و سنتی روی صحنه رفت و با ساختار اپیزودیک خود مخاطب را به سفری در تاریخ نمایشهای شادی آور ایرانی برد.
این نمایش با بهرهگیری از چهار و نیم اپیزود کوتاه گونههایی چون جیجیویجی (نمایش عروسکی سنتی شیراز) شبیه مضحک یا تعزیهی خندهدار نمایشهای قهوه خانهای قصههای دیو و عاشقانههای ایرانی و مجالس زنانهی شادیآور را بازآفرینی میکند. انتخاب چنین گونههایی که بسیاری از آنها در خطر فراموشیاند نشاندهنده دغدغه کارگردان برای احیای میراث نمایشی ایران است.
از همان آغاز نمایش با ورود مرشد و خطاب مستقیم به تماشاگر فضایی تعاملی ایجاد میکند. ترتیب اپیزودها با انتخاب مخاطب تعیین میشود و این ویژگی نمایش را به تجربهای مشارکتی بدل میسازد. این انتخاب هوشمندانه هم یادآور سنت نقالی و سیاهبازی است و هم با روحیه تئاتر معاصر که به مشارکت مخاطب اهمیت میدهد هماهنگ است.
در گونه جیجیویجی که با عروسکهای سنتی بازآفرینی میشود با زبان آهنگین و موسیقی زنده فضایی نوستالژیک و آیینی خلق میکند. در «قتل بوزینه» تعزیهی مضحک با اغراق در لحن و حرکت طنزی تلخ و در عین حال سرگرمکننده میآفریند. «عنتر و لوتی» یادآور نمایشهای قهوهخانهای است و با بداههپردازی و بازی بدنی پرانرژی مخاطب را به خنده وامیدارد. «غول تشن» با ساختاری فانتزی اما ریشهدار در قصههای ایرانی فضایی خیالانگیز میسازد و نیمهنمایش «خاله رو رو» به مجالس زنانه و سنت زنپوشی اشاره دارد و با موسیقی و رقص فضایی شاد و آیینی خلق میکند.
یکی از نقاط قوت اصلی نمایش تنوع اپیزودهاست. مخاطب در طول یک ساعت با طیفی از سنتهای نمایشی آشنا میشود و این تنوع مانع از یکنواختی میگردد. موسیقی زنده نیز نقشی کلیدی دارد؛ سازهای سنتی و ریتمهای محلی نهتنها همراهیکنندهاند بلکه بخشی از روایت محسوب میشوند. طراحی صحنه ساده اما کارآمد است و امکان تغییر سریع میان اپیزودها را فراهم میکند. لباسها نیز متناسب با هر گونهی نمایشی طراحی شدهاند و به نمایش رنگ و جذابیت بصری بخشیدهاند.
با این حال «مینی مضحکه» خالی از ضعف نیست و نقد تخصصی آن مستلزم بررسی دقیق همین نقاط ضعف و ارائهی پیشنهادهایی برای بهبود است. نخستین ضعف نمایش ریتم بیش از حد سریع در برخی اپیزودهاست. بهویژه در بخش تعزیه مضحک شتاب اجرا به گونهای است که مخاطب فرصت درک کامل موقعیتها و لذت بردن از جزئیات را از دست میدهد. علت این مسئله را میتوان در تلاش کارگردان برای حفظ انرژی و هیجان دانست. برای بهبود این وضعیت پیشنهاد میشود که ریتم در برخی لحظات کندتر شود تا مخاطب مجال درک و تأمل پیدا کند.
ابهام در نیمهنمایش «خاله رو رو» نیز از دیگر نقاط ضعف است. این بخش به سنت زنپوشی و مجالس زنانه اشاره دارد اما برای مخاطب نا آشنا با این پیشینه فرهنگی ممکن است مبهم یا سطحی جلوه کند. علت این مسئله را میتوان در فقدان زمینهسازی کافی دانست.
وابستگی زیاد به شوخیهای بدنی و کلامی نیز از دیگر چالشهای نمایش است. در برخی اپیزودها شوخیها آن قدر پر رنگ میشوند که روایت اصلی تحت الشعاع قرار میگیرد. این امر باعث میشود نمایش بیشتر به یک اسکچ کمدی شبیه شود تا بازخوانی جدی سنتهای نمایشی. علت این مسئله را میتوان در تلاش برای جذب مخاطب عام دانست.
یکی دیگر از نقاط ضعف نمایش کمبود پیوند میان اپیزودهاست. هرچند تنوع اپیزودها جذاب است اما نبود یک نخ روایی یا تماتیک قوی که همهی بخشها را به هم پیوند دهد باعث میشود نمایش بیشتر شبیه مجموعهای از قطعات جداگانه به نظر برسد تا یک کل منسجم. علت این مسئله را میتوان در ساختار اپیزودیک دانست.
با وجود این چالشها «مینی مضحکه» اثری ارزشمند و خلاقانه در تئاتر معاصر ایران است. این نمایش نشان میدهد که سنتهای نمایشی ایران اگر با خلاقیت و شناخت دقیق بازخوانی شوند همچنان میتوانند زنده و جذاب باشند. مهدی ملکی با جسارت به سراغ گونههایی رفته که کمتر در صحنههای امروز دیده میشوند و آنها را در قالبی مدرن و مخاطبپسند بازآفرینی کرده است. این انتخاب نمایش را از بسیاری آثار کمدی سطحی متمایز میکند و به آن هویتی خاص میبخشد.
«مینی مضحکه» نهتنها سرگرمکننده است بلکه کارکرد آموزشی نیز دارد. مخاطب در طول یک ساعت با گونههایی آشنا میشود که بسیاری از آنها در خطر فراموشیاند. این نمایش در واقع یک «کارگاه زندهی تاریخ نمایش ایرانی» است که با زبانی طنز و پرانرژی ارائه میشود. تجربهی جمعی و آیینی نمایش یادآور کارکرد اصلی نمایشهای سنتی است؛ جایی که خنده و شادی نه فقط فردی بلکه جمعی و آیینی است.
در نهایت میتوان گفت «مینی مضحکه» تجربهای خلاقانه و ارزشمند است که با وجود برخی ضعفها توانسته است پلی میان گذشته و حال بزند. این نمایش نشان میدهد که چگونه میتوان با بهرهگیری از سنتهای نمایشی ایرانی اثری معاصر و چندلایه خلق کرد. هرچند نمایش در برخی بخشها با شتابزدگی تیپسازی افراطی و ابهام مواجه است اما با اصلاح این موارد میتواند به اثری کاملتر و ماندگارتر بدل شود.