بررسی بهترینهای کن؛ صراط، عبور از پل هیجان و وحشت – نقد بر فیلم برنده جایزه هیئت داوران کن ۲۰۲۵
مهدی صالحی
لبخند سبز - صراط چهارمین فیلم بلند الیور لاکس (Oliver Laxe) کارگردان اسپانیایی-فرانسوی نه تنها ورود درخشان او به بخش مسابقه اصلی جشنواره کن است بلکه جسورانهترین و تکاملیافتهترین اثر او تا به امروز محسوب میشود. این فیلم که محصول مشترک اسپانیا و فرانسه است سفری طولانی عجیب و عمیقاً هستی گرایی (اگزیستانسیالیست)* را در دل مناظر خشن و باشکوه صحرای مراکش ترسیم میکند اثری که مرزهای ژانر روایت و تجربه سینمایی را به چالش میکشد و مخاطب را با پرسشهای بنیادین درباره زندگی، مرگ، امید و فروپاشی تمدن مواجه میسازد.
خلاصه داستان و ساختار روایی
لوئیس (با بازی استادانه سرگی لوپز) و پسر نوجوانش استبان (برونو نونز) در یک مهمانی رَیو** (rave) غیرقانونی در دل صحرای مراکش به دنبال دختر و خواهر گمشدهشان «مار» میگردند. مهمانی توسط نیروهای نظامی متوقف میشود و خبر از آغاز یک جنگ جهانی یا وضعیت اضطراری آخرالزمانی میدهد. لوئیس و استبان به گروهی کوچک از رَقَصندگان و مسافران باتجربه و خانهبهدوش میپیوندند متشکل از جید (جید اوکید) تونین (تونین ژانویه) بیگویی (ریچارد بلامی) استف (استفانیا گادا) و جاش (جاشوا لئام هندرسون) که قصد دارند به یک مهمانی رَیو دیگر در اعماق صحرا بروند جایی که امید میرود مار را پیدا کنند. این سفر جادهای پرخطر در دل مناظر بیرحم با چالشهای فیزیکی، تضادهای فرهنگی و تشدید شرایط آخرالزمانی همراه است. نیمه اول فیلم با ریتمی ملایمتر و لحنی تقریباً کمدی- دراماتیک به شکلگیری پیوندهای انسانی و «خانواده» جدید میپردازد؛ اما نقطه عطف ویرانگر فیلم در میانه راه اتفاق میافتد؛ یک تصادف و پیامدهای هولناک آنکه ساختار روایی را به کلی دگرگون میکند. از این نقطه فیلم به قلم رویی تاریکتر، اگزیستانسیالیستتر و تمثیلیتر قدم میگذارد جایی که شخصیتها در مواجهه با مرگ، جنون و فروپاشی کامل به اعماق وجود و بقای خود سقوط میکنند.
لاکس تسلط چشمگیری بر فضا، ریتم و ایجاد تنش دارد. او همان مهارت کنترل تعلیق حیرتانگیز فیلم قبلیاش «آتش خواهد آمد» (۲۰۱۹) را به نمایش میگذارد اما این بار در مقیاسی بزرگتر و پیچیدهتر. توانایی او در حفظ تنش فزاینده در سراسر فیلم علیرغم تغییرات شدید لحن و ژانر قابل تحسین است. لحن ویرانی فزاینده و رسیدن به اوجی پوچ مضحک و در عین حال یکی از پرتنشترین سکانسهای حافظه اخیر سینما شاهدی بر این مدعاست.
مائورو هرسه (Mauro Herce) فیلمبردار همیشگی لاکس، مناظر صحرای مراکش و مناطق مشابه در اسپانیا را با شکوهی نفسگیر و در عین حال ترسناک به تصویر میکشد. نماهای وسیع، استفاده از نور طبیعی خشن و فیلمبرداری روی سوپر ۱۶ میلیمتری، به تصاویر بافت و اصالتی زنده و بیواسطه میبخشد. صحنه افتتاحیه مونتاژ بلندگوها و رقص در سایه صخرههای اُخرایی، سکانس عبور کاروان در شب با چراغهای کمنور و تصویربرداری از سختیهای جاده از نقاط قوت بصری هستند.
موسیقی متن الکترونیک و بیسمحور کانگدینگ ری (Kangding Ray) ستون فقرات احساسی و ریتمیک فیلم است. این موسیقی نه تنها فضای مهمانیهای رَیو را ایجاد میکند بلکه مانند ضربان قلب تپندهای در سراسر فیلم تنش را افزایش میدهد که باعث انتقال سرخوشی و در نهایت با سقوط شخصیتها به سمت وهم و ویرانی همگام میشود که این ترکیب موسیقایی او را برنده جایزه موسیقی متن کن ۲۰۲۵ کرد.
لایا کازانووا (Laia Casanova) با طراحی صدا، نقشی حیاتی در غوطهوری مخاطب دارد. ترکیب موسیقی ری با صداهای محیطی خشن بیابان (باد، شن و سکوت مرگبار) غرش موتورها و سکوتهای سنگین، فضایی فراگیر و چندلایه خلق میکند که به شدت توسط تماشاگران ستوده شده است.
سرگی لوپز که در نقش پدر خانواده حضوری با ابهت، ساکت و عمیقاً تأثیرگذار دارد. او رنج مصمم بودن و سردرگمی لوئیس را عمدتاً از طریق زبان بدن و نگاههایش منتقل میکند. اجرایش بسیار فیزیکی و در عین حال ظریف است که سبب میشود مخاطب او را تا انتهای این سفر دشوار همراهی کند.
بازیگران غیرحرفهای (اوکید، گادا، هندرسون، ژانویه، بلامی): لاکس به شکلی استادانه از اصالت و حس واقعی این بازیگران که بسیاری نام شخصیتها مشابه نام واقعیشان است بهره میبرد. آنها حس آفتابسوختگی، خستگی، زمینخوردگی و تجربه زندگی در حاشیه را به طور باورپذیری القا میکنند. پویایی گروهی که ایجاد میکنند گرم و در عین حال آسیبپذیر است. نقشآفرینی ریچارد بلامی (بیگویی) و جید اوکید (جید) بهویژه برجسته است و برونو نونز (استبان) عملکردی طبیعی و لطیف دارد، نماد معصومیت و انعطافپذیری در دل این دنیای خشن.
عنوان «صراط » اشاره به پل باریکی است که مسلمانان اعتقاد دارند بین بهشت و برزخ قرار دارد که زیر آن جهنم است و عبور از آن نیازمند پاکی است. این استعاره بر کل فیلم سایه افکنده به نحوی که شخصیتها در حال عبور از مرز باریک بین امید و ناامیدی، زندگی و مرگ، عقل و جنون، تمدن و بربریت هستند و بسیاری از ابتدا در مسیر سقوط به »جهنم» قدم بر میدارند.
سفر به مثابه استعاره وجودی است جستجوی لوئیس برای پیدا کردن دخترش به جستجویی برای معنا، تعلق و بقا در جهانی که در حال فروپاشی است تبدیل میشود. فیلم پرسشهای بزرگی را مطرح میکند: وقتی همه چیز را از دست بدهیم چه میشویم؟ حیوان؟ فرشته؟ آیا وقار انسانی باقی میماند؟ یا به وضعیت طبیعی که زاده شدیم سقوط میکنیم؟ پاسخ مستقیمی نمیدهد بلکه کابوسوار در دل این پرسشها فرو میرود.
پسزمینه جنگ جهانی یا به تعبیری آخرالزمانی استعارهای قدرتمند از بیثباتی جهان معاصر و بحرانهای مهاجرتی است. سفر پرخطر گروه در دل سرزمینی بیگانه و خصومتآمیز، تشبیهی دردناک از سفر پناهجویان در جستجوی امنیت و آیندهای نامعلوم است. نمای پایانی این تشبیه را به وضوح تقویت میکند.
مرگ و فقدان هستههای مرکزی فیلم هستند از گمشدن «مار» دختر خانواده گرفته تا فجایع بعدی. فیلم به کاوش در اشکال مختلف اندوه و راههای گریزناپذیر و گاه پوچ و کنار آمدن با آن میپردازد. لحظات رهایی در رقص و وجد حتی در دل ویرانی حاکی از تلاش انسان برای یافتن معنا و لذت تا آخرین لحظات است.
گروه رَقَصندگان نمایندهای از یک آرمانشهر کوچک جمعگرایانه پسا-آخرالزمانی هستند که بر اشتراک پذیرش و لذتجویی لحظهای پایهگذاری شده است. فیلم هم جذابیت این زندگی را نشان میدهد و هم شکنندگی ذاتی آن را در برابر نیروهای ویرانگر بیرونی و درونی آشکار میسازد.
بزرگترین جسارت فیلم چرخش ویرانگر میانه راه آن است. این نقطه عطف نه تنها داستان بلکه ژانر لحن و کل مسیر فیلم را دگرگون میکند. گذار از یک درام جادهای نسبتاً متعارف به یک کابوس اگزیستانسیالیست و تمثیلی خشن مخاطب را به شدت شوکه میکند و او را مجبور به بازاندیشی در همه آنچه دیده است مینماید. این چرخش ریسک بزرگی بود که لاکس با اعتماد به نفس بالا آن را اجرا کرد و به نظر بسیاری از تماشاگران نقطه اوج قدرت فیلم است، هرچند برای برخی این نقطه ضعف است
از نقاط ضعف این اثر میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
فیلم پس از چرخش بزرگ میانی بهویژه در پرده سوم و مراحل پایانی تا حدی سردرگم میشود و انسجام روایی خود را از دست میدهد. تمرکز بر تشبیه و فضاسازی اگزیستانسیالیست گاهی به قیمت پیشبرد منطقی داستان و وضوح انگیزههای شخصیتها تمام میشود. خط داستانی جستجوی مار تقریباً به طور کامل به حاشیه رانده میشود.
خشونت مداوم و فجایع پشت سر هم در نیمه دوم برای برخی مخاطبان طاقتفرسا و حتی نزدیک به بدجنسی به نظر میرسد به ویژه در نحوه پرداختن به سرنوشت برخی شخصیتها. این حجم از رنج میتواند تأثیر عاطفی را کاهش دهد یا حس دستکاری شدن را در مخاطب ایجاد کند.
رویکرد «ضد روانکاوی» لاکس و تمرکز بر تصویرسازی بصری و مناظر به جای واکاوی عمیق روانی شخصیتها چالشبرانگیز است به نحوی که پیشینه شخصیتها و انگیزههای عمیقتر آنها اغلب مبهم باقی میماند.
تصویرسازی که از مراکش و شخصیتهای محلی به ویژه در صحنههای خاص درگیری آن را نزدیک به نگاه «غربی» یا «استعماری» میتوان تفسیر کرد. هرچند لاکس آشنایی عمیقی با مراکش دارد اما این تصویر سازی قابل تأمل است.
فیلم عمداً به دنبال رضایتبخشی دراماتیک مرسوم نیست. پایانبندی آن عجیب پوچ و باز است و پاسخ سرراستی به پرسشهای بزرگش نمیدهد که میتواند برای مخاطبان عام ناامیدکننده باشد.
«صراط» نقطه اوج سبک منحصر به فرد لاکس است، ترکیب واقعگرایی شاعرانه، دغدغههای اگزیستانسیالیست و اجتماعی، کار با بازیگران غیرحرفهای، استفاده هوشمندانه از مکان (بهویژه مراکش و مناظر مشابه اسپانیا) و جرئت در فرم و روایت. این فیلم جسورانهتر پیچیدهتر و از نظر فنی پیشرفتهتر از آثار قبلی او («همه شما کاپیتان هستید» «میموسا» «آتش خواهد آمد») است و موفقیت در کن و دریافت جایزه هیئت داوران تأییدی بر بلوغ هنری اوست.
همانطور که لاکس در گفتگوهایش اشاره کرده «صراط» سیاسیترین و رادیکالترین اثر اوست. این رادیکالیسم نه در شعار بلکه در نگاه بیرحم و بیتکلف به فروپاشی تمدن خشونت ذاتی انسان و بحران مهاجرت و همچنین در ساختارشکنی روایی و ژانری آن نهفته است.
این اثر در سنت سینمای هنری اروپا قرار میگیرد اما با ترکیب عناصر ژانر فیلمهای جادهای، درام، آخرالزمانی، تریلر و روانشناختی؛ انرژی موسیقی الکترونیک و حس ماجراجوییِ نزدیک به سینمای هالیوود همچون «مکس دیوانه» یا «جادوگر» با صدایی کاملاً متمایز و هیجانانگیز ذهن و روح بیننده را تسخیر میکند و تجربهای سینمایی فراموشنشدنیخلق مینماید.
پی نوشت:
* اگزیستانسیالیسم یا هستیگرایی exist entialism))، مکتبی فلسفی است که بر محوریت وجود فردی، آزادی مطلق و مسئولیت شخصی تأکید دارد. این دیدگاه معتقد است که انسان ابتدا وجود دارد و سپس از طریق انتخابهای آزاد، معنا و هویت خود را میسازد؛ سرنوشت از پیش تعیینشدهای وجود ندارد. به عبارت دیگر، در مواجهه با جهانی بیمعنا و اغلب نامطلوب، فرد موظف است با پذیرش اضطراب و چالشهای وجودی، زندگیای اصیل و آگاهانه ایجاد کند.
** این مهمانیها توسط دی جی برگزار میشود، کسانی که مایل به رفتن هستند باید اول توسط یک آشنا معرفی شوند. سپس برگزارکنندگان مبلغی را دریافت میکنند و شما میتوانید به این پارتیها بروید. در این مهمانیها موادهای مخدر بسیاری استفاده میشود.