لبخند سبز - «کابوک» در ژانر مستند محیط زیستی ـ اجتماعی قرار میگیرد؛ اثری که میکوشد بر تضاد میان سنتهای زیست بومی، اقتصاد خانوادگی و بحرانهای ناشی از مهاجرت پرندگان در شمال ایران تمرکز کند. روایت در ظاهر ساده است: هجوم هزاران پرنده مهاجر به باغ پرتقالی خانواده گلعلیپور و دوگانگی میان پدری که پرندگان را «مهمانان الهی» میداند و پسری که آنها را تهدیدی برای بقای باغ و زندگی میشمارد؛ اما آنچه فیلم بالقوه به آن دست میزند کشمکشی عاطفی ـ اخلاقی میان مراقبت از طبیعت و حفظ معیشت است؛ کشمکشی که بستر مناسبی برای یک منحنی انرژی منسجم دارد، اما در اجرا ناتمام میماند.
نقطه آغاز فیلم با ورود پرندگان توان ایجاد یک جهش انرژی اولیه را دارد؛ لحظهای که تنش محیطی و خطر از همان ابتدا معرفی میشود. مخاطب آماده است که در کشاکش میان نگاه عرفانی پدر ۸۵ساله و نگاه واقعگرایانه موسی قرار گیرد. در اینجا فیلم باید ریتمی افزایشی ایجاد کند، اما ضعفهای فنی باعث افت سریع انرژی میشود. نورپردازی نامناسب، قاببندیهای نامنسجم و نماهای لو انگل بیدلیل، باعث میشود لحظات احساسی که باید حامل تنش باشند، پراکنده و گسسته جلوه کنند. حضور دوربین روی دست بدون هدف مشخص، رفتوبرگشتهای بیمنطق و تغییر قابهای ناگهانی، عملاً از شکلگیری یک خط عاطفی ثابت جلوگیری میکند و هر بار که مخاطب آماده درگیر شدن میشود، فیلم او را از جریان احساسی بیرون میکشد.
در میانه فیلم ، جایی که باید اوج دراماتیک شکل بگیرد یعنی تقابل جدی میان موسی و پدر و شدت گرفتن آسیب پرندگان به باغ فیلم به جای جهش روایی به تکرار دیالوگهای سطحی و طنزهای تصنعی تکیه میکند. تکراری که در سینما معمولاً برای تأکید استفاده میشود، در اینجا به دلیل تمرکز بر موضوعات کوچک و غیر محوری، انرژی را تحلیل میبرد. در نتیجه، منحنی احساسی فیلم بهجای فراز و فرودهای مؤثر، به چرخهای از صعودهای ناکامل و سقوطهای ناگهانی تبدیل میشود.
در بخش پایانی نیز که میتوانست لحظه انفجار احساسی باشد تصمیمگیری نهایی خانواده میان پرندگان و باغ فیلم فرصت جمع بندی را از دست میدهد. تضاد اخلاقی و احساسی که میتوانست لایهای انسانی به مستند بدهد، در اثر ضعف کارگردانی و عدم تسلط بر میزانسن به سطحیترین شکل ممکن رها میشود. نتیجه، نه اوج است و نه فرود؛ بلکه خاموشی تدریجی انرژیای است که از ابتدا نیز کامل شعلهور نشده بود.
با وجود این کاستیها، موضوع فیلم همچنان بالقوه پرکشش است. بحران همیشگی میان انسان و طبیعت، میان اقتصاد محلی و مسئولیت زیست محیطی و میان معنویت و واقعگرایی. «کابوک» اگرچه در اجرا از ساختار انرژیمند یک مستند احساسی فاصله میگیرد، اما سوژهاش یادآور مسئلهای واقعی است؛ مسئلهای که میتوانست فیلمی اثرگذارتر را رقم بزند. حضور چنین اثری در جشنواره، بیش از آنکه مؤید کیفیت باشد، بیانگر خلا نقد و بازنگری در انتخابهاست؛ و شاید همین، مهمترین انرژیای است که فیلم ناخواسته تولید میکند.