لبخند سبز - حسین نصیری با انتخاب رمان ژان تولی (اثری با طنز سیاه و درونمایههای فلسفی درباره مرگ و امید) چالشی بزرگ را پذیرفته است. این نمایش در قالبی فانتزیتاریک داستان خانواده تواچ را روایت میکند که مغازهای برای فروش ابزار خودکشی اداره میکنند. نصیری تلاش کرده با حفظ هسته اصلی رمان (تقابل ناامیدی و زندگیگرایی شخصیت آلن) روایتی تصویری خلق کند. اما به نظر میرسد سرعت بالای روایت و تلاش برای پوشش کل کتاب در زمان محدود به عمقنمایی شخصیتها آسیب زده است. همانطور که یکی از منتقدان اشاره کرده پرداخت جزئیتر به یک بخش (مثل ماجرای «بوسه مرگ») میتوانست تمرکز را افزایش دهد.
۲. بازیگری و شخصیتپردازی
اجرا شاهد ناهماهنگی در سطح بازیگری بوده است،
بازیگر نقش «افسر» با حفظ مکانیکی دیالوگها فاقد بیان عاطفی لازم بود و بهجای نقشآفرینی صرفاً متن را ادا میکرد.
شخصیتهای اصلی مانند «آلن» (نماد امید) و «خانم مشتری» باوجود پتانسیل بالا نتوانستند تحول درونی خود را بهطور متقاعدکننده منتقل کنند.
نکته مثبت عملکرد گروهی در صحنههای جمعی و استفاده خلاقانه از «ارواح» بهعنوان عناصر تغییر دکور بود که جذابیت بصری افزود.
۳. طراحی صحنه و عناصر فنی
ایده تغییر دکور با ارواح، یکی از نقاط قوت اجرا بود که با نمادپردازی هوشمندانه فضای پادآرمانشهرِ رمان (شهری بدون گل با آسمان خاکستری) را بازتاب میداد.
موزیک و نور، اگرچه موسیقی متن در ایجاد فضای غمانگیز موفق عمل کرد اما حجم بالای آن در برخی صحنهها بر دیالوگها غلبه داشت و وضوح روایت را کاهش داد.
لباس و گریم، همخوانی محدودی با شخصیتهای رمان داشت. برای مثال انتظار میرفت لباسهای ونسان (با الهام از ون گوگ) یا مرلین (با ارجاع به مونرو) نمادینتر طراحی شوند.
۴. درونمایهها و وفاداری به متن اصلی
نمایش بهخوبی تقابل مرگ و زندگی را در قالب طنز سیاه به تصویر کشید،
نقد سیستمهای اقتصادی ناعادلانه که انسانها را به «کالای مصرفی» تبدیل میکند.
پارادوکس «فروش مرگ برای تبلیغ زندگی» در شخصیت آلن که با وجود پایان غافلگیرکننده نمایش (خودکشی ناگهانی او) پیام امید را ویران میکند.
بااینحال نمایش نتوانست به اندازه رمان پیچیدگی طنز تلخ ژان تولی را منتقل کند. در کتاب شوخیهای ظریف درباره ابزار خودکشی (مثل «کیک سمی» یا «بوسه مرگ») همزمان هم خندهدار و هم دردناک هستند اما در اجرا بیشتر به شوخیهای سطحی تقلیل یافتند.
تحلیل نهایی،
نمایش «مغازه خودکشی» با جسارت به سراغ متنی پیچیده رفته اما شتاب در روایت و ضعف در بازیگری جزئیات اثر را قربانی کرده است. بااینحال ایدههای بصری نو (مثل استفاده از ارواح) و پایبندی به هسته تراژیککمیک رمان آن را به تجربهای دیدنی تبدیل میکند. برای بهبود اجرا پیشنهاد میشود در نسخههای آینده تمرکز بر توسعه روانشناختی شخصیتها (بهویژه آلن و مرلین) و کاهش موسیقی در صحنههای دیالوگمحور در اولویت قرار گیرد.