menusearch
labkhandsabz.ir

بررسی بهترین‌های کن:«صدای سقوط»، رنجی که در دیوارهای مزرعه جا خوش کرده است

جستجو
يكشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۴ | ۰۱:۴۶:۲۷
۱۴۰۴/۳/۹ جمعه
(0)
(0)
بررسی بهترین‌های کن:«صدای سقوط»، رنجی که در دیوارهای مزرعه جا خوش کرده است
بررسی بهترین‌های کن:«صدای سقوط»، رنجی که در دیوارهای مزرعه جا خوش کرده است

صدای سقوط - لبخند سبز

مهدی صالحی

لبخند سبز - در دل مزرعه‌ای دورافتاده در آلتمارکِ آلمان، دیوارهای کهن بیش از یک قرن رنج زنان را در خود نگه‌داشته‌اند. «صدای سقوط» اثر جسورانه ماشا شیلینسکی، با درهم‌تنیدن زندگی چهار نسل از زنان، نه یک روایت خطی که کولاژی زنده از خاطرات، بدن‌های زخمی و سکوت‌های موروثی خلق می‌کند. این فیلم—که نخستین رقیب بخش مسابقه کن ۲۰۲۵ بود—تماشاگر را به سفری هیپنوتیزم کننده می‌برد؛ سفری که در آن کارگردانی استادانه، بازی‌های نفس‌گیر و طراحی صوتی نافذ، مرز بین واقعیت و کابوس را محو می‌کنند.

صدای سقوط در imdb - لبخند سبز

کارگردانی: نقاشی تاریخ با نور و سایه

شیلینسکی با جسارت یک زبان سینمایی نو می‌آفریند. دوربین فابیان گمپر با فیلم برداری مربعی (1 به 1/37) چشم‌هایی می‌شود که از لای درز درها، پشت پنجره‌ها یا زوایای تاریک خانه به وقایع خیره شده‌اند. این نماهای «تونلی» نه فقط فضایی کلاستروفوبیک ایجاد می‌کنند، بلکه دیدگاه کودکانه شخصیت‌ها را تقلید می‌کنند: آلما (هانا هکتِ خارق‌العاده) در اوایل قرن بیستم، خشونت پنهان اطرافش را مانند رازی بزرگ اما ناشناخته می‌بیند؛ لنکای امروزی (لنی گایزلر) با هندزفری به جهان پناه می‌برد، اما گذشته همچون روحی به او چسبیده است.

شیلینسکی که با مهارت بین زمان‌ها می‌پرد؛ صحنه‌ای از خودکشی خیالی آنجلیکا (لنا اورزندوفسکیِ درخشان) در دهه ۸۰، ناگهان با فانتزی مرگ اریکا (لیا دریندا) در دهه ۴۰ قافیه می‌شود. این «قافیه‌های تصویری» حرکات تکراری، زخم‌های مشترک، نگاه‌های معصوم حسی از تقدیر تراژیک را القا می‌کنند، گویی درد در دی‌ان‌ای این زمین ریشه دوانده است.

 

فیلمنامه: صدای شکستن قفل خاطرات

فیلمنامه شیلینسکی و لوئیز پیتر، روایت را از اسارت «داستان سرراست» رها می‌کند. به جای توضیح، حس می‌دهد: بوی کاهِ انبار، زمزمه‌های خدمتکاران عقیم‌شده، ضربان قلبِ از هیجان برآمده دختری که نخستین تماس جنسی را تجربه می‌کند. دیالوگ‌ها کم، اما وزنشان سنگین است: «تو همیشه چیزها را از بیرون می‌بینی، اما هرگز خودت را»—جمله‌ای که زنجیر تمام شخصیت‌ها را توصیف می‌کند.

بااین‌حال، این امتیاز، چالش‌ هم ایجاد می‌کند: بیننده در نیمه اول فیلم ممکن است در پیچ‌وخم اسامی و زمان‌ها گم شود؛ اما این سردرگمی خود بخشی از تجربه است شیلینسکی می‌خواهد ما همچون آلما، اریکا، آنجلیکا و لنکا، غرق دریای ناگفته‌ها شویم.

 

بازیگری: بدن‌هایی که تاریخ را فریاد می‌زنند

درام این این فیلم بر دوش بازیگران زنی است شگفت‌انگیزند. هانا هکت (۱۱ ساله) در نقش آلما، چشمانی دارد که گویی قرن‌ها رنج را دیده‌اند: کنجکاوی‌اش نسبت به عکس‌های مرگ، تبدیل به نگاهی از جا دررفته می‌شود وقتی می‌فهمد خدمتکاران را «برای امن بودن» اخته کرده‌اند. لنا اورزندوفسکی (آنجلیکا) بدن نوجوانش را به سلاحی تبدیل می‌کند رقصیدن با لباس‌زیر مقابل آینه نه نمایش شهوت که تلاشی برای تصاحب بدنِ مورد تعرض قرار گرفته است. صحنه‌ای که پدر به اریکا (لیا دریندا) سیلی می‌زند و او با لبخندی رنجور به دوربین نگاه می‌کند، یکی از چندین «شکستن دیوار چهارم» است که تماشاگر را همدست سکوت می‌کند.

 

صدا و موسیقی: ضربان قلب یک مزرعه نفرین‌شده

طراحی صدای وزوز مگس‌ها، خش‌خش برگ‌ها، ناله‌های باد فضایی سه‌بعدی خلق می‌کند. موتیف اصلی فیلم، «صدای افتادن» ی شبیه برخورد سوزن گرامافون با صفحه، مثل نوایی شوم تکرار می‌شود. موسیقی مایکل فیدلر و آیکه هوزنفلد با تلفیقی از سکوت‌های کشنده و ناله‌های سازهای زهی حس «انتظار برای فاجعه» را تشدید می‌کند. آهنگ «غریبه» اثر آنا فون هاوسولف با شعری گویا («چیزی علیه من در حرکت است...») مانیفست نسل‌های فیلم می‌شود.

 

تم: تاریخ آلمان در آیینه زنان گم‌شده

شیلینسکی روایت سیاسی را به حاشیه می‌راند—جنگ جهانی، دیوار برلین، اتحاد دو آلمان فقط پس‌زمینه‌اند—تا بر بدن‌هایی تمرکز کند که تاریخ بر آن‌ها نوشته شده است. عقیم‌سازی اجباری خدمتکاران، قطع عضو مردان برای فرار از جنگ، تجاوزهای پنهان در سایه خانواده... این‌ها حلقه‌های زنجیری هستند که نسل به نسل منتقل می‌شوند. حتی در زمانه آیفون و آزادی‌های ظاهری، لنکا و دوستش نلی (زوئی بایر) با خیال‌پردازی‌های مرگ دست‌وپنجه نرم می‌کنند—گویی تراژدی در خاک این مزرعه ریشه دارد.

صدای سقوط - لبخند سبز

نقطه‌ضعف؟ سنگینیِ عمدی

فیلم با ۱۴۹ دقیقه، آزمون صبر است. برخی صحنه‌های رؤیایی (مثل سکانس ماهیگیری با دوچرخه) ممکن است برای تماشاگران خواهان «پیشرفت داستان» بسیار طولانی به نظر برسد؛ اما این ریتم آهسته، خود بخشی از فرسایشی است که شخصیت‌ها تجربه می‌کنند.

 

حرف آخر: سینمایی که پوست را می‌سوزاند

«صدای سقوط» شبیه کشف جعبه عکس‌های پوسیده در اتاق زیرشیروانی است—تصاویر به ظاهر بی‌ربط، ناگهان داستانی یکپارچه می‌سازند. شیلینسکی با این اثر ثابت می‌کند سینما هنوز می‌تواند به اعماق ناگفته‌های بشری سفر کند. اگرچه صحنه‌هایش گاه بی‌رحم است (خودزنی، تجاوز، مرگ کودکان)، اما هیچ کدام سطحی یا تحریک‌آمیز نیستند—هر درد، آجری است در دیوار کلان روایتی درباره زنانگیِ قربانی شده.

 

این فیلم تابلویی است از صد سال سکوت و فریادی که سرانجام از سینه خاک بیرون می‌زند. شاید به همین خاطر، پایان‌بندی آن نه با نومیدی که با نوری کم‌رنگ از تاب آمدن همراه است: لنکا به رودخانه‌ای می‌پرد که مرز شرق و غرب بود، گویی شستشوی قرن‌ها زخم را آغاز می‌کند.

نظرات کاربران
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

بستن
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

0 نظر
هدر سایت
هفته نامه خبر سبز
رپرتاژ آگهی
تبلیغات
تبلیغات2
تبلیغات3
تبلیغات4
تبلیغات5
دانلود نشریات لبخند سبز
آخرین اخبار