لبخند سبز - فیلم رها گامی جسورانه در مسیر سینمای اجتماعی ایران است که تلاش میکند از دل روابط خانوادگی و بحرانهای هویتی داستانی معاصر و انسانی بیرون بکشد. ساختار بصری فیلم در بسیاری لحظات دارای قوتی محسوس است؛ قاببندیها و نورپردازی صحنهها همراه با بازیهای محکم، لحنی نزدیک و قابللمس ایجاد میکنند، اما این نقاط قوت کاملاً نتوانستهاند خلأهای روایی و ریتمی را پوشش دهند.
در مقام بازیگری، بازیگران اصلی فیلم بار عاطفی سکانسهای کلیدی را به دوش میکشند و لحظات مؤثری خلق میکنند. اجرای شخصیتها طبیعی و باورپذیر است و در صحنههای سکوت و تنش، انرژی بازیگران در انتقال احساسات به تماشاگر موفق عمل میکند. در مقابل، برخی شخصیتهای فرعی فرصت دراماتیک کافی نمییابند تا تغییرات و تصمیمهایشان برای بیننده کاملاً قابلپذیر باشد؛ این کمبود در پرداخت باعث میشود گاهی تصمیمات داستانی شتابزده یا کمپایه جلوه کنند.
از منظر روایت، بزرگترین چالش فیلم به ریتم و تداوم دراماتیک برمیگردد. در چند مقطع فیلم دچار توضیحزدگی و کشیدگی سکانسها میشود؛ صحنههایی که میتوانستند با فشردگی بیشتر تأثیرگذاری بهتری داشته باشند، طولانی میمانند و کشش داستانی افت میکند. این موضوع خصوصاً در نیمه دوم فیلم محسوستر است و مانع از ایجادِ اوجگیری دراماتیک یکنواخت میشود.
بخش بصری فیلم اما همچنان یکی از برجستهترین نقاط قوت است. دوربین و ترکیببندی نماها در خلق اتمسفر و بازتاب فضای درونی شخصیتها موفقاند؛ نماهایی شاعرانه و تکتصاویری وجود دارد که پس از نمایش در ذهن مخاطب میماند. طراحی صحنه و استفاده از جزئیات محیطی نیز در خدمت باورپذیری فضا قرار گرفته و نشان از دقت تیم تولید در بازنمایی جغرافیای شهری و خانهها دارد.
از لحاظ فنی، کارگردانی حسام فرهمند نشاندهنده توانایی در مدیریت لحظات ملودراماتیک و خلق فضاست، اما هماهنگی میان حرکت دوربین، تدوین و تغییرات لحن نیاز به بازنگری دارد تا انتقال میان نماها نرمتر و متناسبتر با ضرباهنگ روایت باشد. تدوین اساساً پیوستگی را حفظ میکند اما در تعیین نقاط اوج و تنشزدایی اغلب محافظهکارانه عمل میکند؛ موسیقی متن در لحظات کلیدی به تقویت احساس کمک میکند اما گاهی بیش از حد وارد فضای طبیعی صحنه میشود و هدایت احساس را به جای تکمیل آن بر عهده میگیرد.
در مجموع رها فیلمی است که تماشاگران علاقهمند به سینمای اجتماعی و تصویری میتوانند در آن چندین لحظه تأملبرانگیز و بُعد بصری قابلتوجه بیابند، اما کسانی که دنبال روایت قاطع، شخصیتپردازی فشرده و ریتم پیوسته هستند ممکن است از ناپایداریهای داستانی و کشش ضعیف در برخی بخشها احساس سرخوردگی کنند. فیلم نشان میدهد که فرهمند کارگردانی با حساسیت بصری و نیت انسانی است؛ کافی است پالایش روایی و تمرکز بر انسجام شخصیتها را در پروژههای بعدی تقویت کند تا صدای سینمایی او رساتر و کاملتر شنیده شود.