لبخند سبز - «نارکیس» روایت تلاش یک زن نابیناست که با وجود محدودیتهایش، کلاس آموزش زبان انگلیسی برای نابینایان برگزار میکند و چند روز از زندگی او را از مواجهه با دشواریها تا امیدهای کوچک روزانهاش نمایش میدهد.
«نارکیس» در ژانر مستند پرتره و زیر ژانر مستند قطعه زندگی قرار میگیرد؛ مستندی که تلاش میکند از خلال روزمرگیها، یک لحظه یا یک مسیر کوچک از زیستِ یک انسان، تصویری بزرگتر از او ارائه دهد. فیلم با وجود ضعفهای فنی در این گونه قابل طبقهبندی است زیرا به شخصیت اصلی نزدیک میشود، فعالیت روزانه او را پی میگیرد و از خلال جزئیات ساده، میکوشد برای او هم ذات پنداری ایجاد کند.
فیلم به دنبال روایت انسانِ توانجوست؛ معلم نابینایی که تصمیم گرفته است زبان انگلیسی را به نابینایان آموزش دهد و باور دارد آموزش میتواند برای روشندلان دریچهای تازه به جهان باز کند. فیلم روزیهایی از زندگی او را ثبت میکند؛ از لحظهای که با صدای محیط دست و پنجه نرم میکند تا لحظهای که در کلاس، واژههایی را که خودش روزی با سختی آموخته برای دیگران معنا میکند. این تصویر انسانی و ملموس همان نقطهای است که فیلم بیشترین ظرفیت احساسیاش را پیدا میکند.
با این حال این مستند از نظر فنی با مشکلات جدی روبهروست. تصویر یا بیش از حد دور است و فاصلهی عاطفی ایجاد نمیکند یا چنان نزدیک که حس حضور طبیعی و بیواسطه را از بین میبرد. تدوین نامناسب است و پیوستگی لازم را ندارد. صدا، بزرگترین ضعف فیلم است؛ صدای اضافی، دوصدایی و اختلالهای ضبط باعث میشود تمرکز بر فعالیت شخصیت اصلی مختل شود و لحظات صمیمی از دست برود؛ اما حتی با این مشکلات، شخصیت محوری اثر چنان دوست داشتنی و صادق معرفی میشود که تماشاگر با او احساس نزدیکی میکند.
بازی افراد حاضر در فیلم تصنعی و سخت است؛ گویی دوربین به جای اینکه جزئی از زندگی باشد مهمان ناخواندهای است که فضا را غیر طبیعی کرده. این موضوع در مستندی که میخواهد قطعهای از زندگی واقعی را نمایش دهد، خللی قابل توجه است زیرا شیوۀ مستند پرتره بر طبیعی بودن رابطه میان دوربین و سوژه استوار است. با این حال تلاش فیلم برای نشان دادن پشتکار نرگس شرار شخصیت اصلی که با نابینایی میکوشد روشندلان دیگر را آموزش دهد همچنان مؤثر است.
ریتم مناسب است و اجازه میدهد مخاطب در جریان آرام زندگی سوژه غوطهور شود. شاید همین ریتم باعث میشود تجربه تماشا به زیست واقعی نزدیک شود اما رفت و آمدهای بیهدف دوربین میتوانست با تدوین بهتر، موجزتر شود. با این وجود آنچه فیلم را قابل تماشا میکند نه هیجان روایی، بلکه شرافت ساده و خامِ انسانی است که برای بهتر کردن زندگی دیگران تلاش میکند.
در نگاه کلی «نارکیس» با وجود ضعفهای تکنیکی آشکار در همان جایگاهی قرار میگیرد که مستند پرتره باید بایستد؛ کنار یک انسان واقعی، در یک روز واقعی، با امیدهای کوچک و شکستهای کوچک. اگرچه تصویر و صدا مانع شکلگیری یک تجربه کامل میشوند اما لحظههایی وجود دارد که تلاش و صداقت سوژه نقصها را عقب میراند و فیلم را به تجربهای صمیمی تبدیل میکند. این مستند بیش از آنکه درباره آموزش زبان باشد درباره نوری است که انسانها برای یکدیگر میافروزند؛ نوری که حتی در تاریکی هم دوام میآورد.