لبخند سبز - فیلم «یکی از همین روزها خسرو میمیرد» به کارگردانی محمدمهدی عزیزمحمدی با ایدهای در ظاهر جذاب و پرکشش درباره پیرمردی که عکس درگذشتگان را بر دیوار خانهاش نصب کرده و در انتظار مرگ خود به سر میبرد شروع میشود اما در میانه راه با چالشهای جدی روبرو میگردد که در نهایت به اثرى سردرگم تبدیل میشود.
ایده اولیه فیلم که میتوانست به اثری عمیق و تامل برانگیز درباره تنهایی، مرگ و معنای زندگی تبدیل شود، در اجرا با مشکلات بنیادین مواجه شده است. فیلم در پرداخت شخصیت اصلی ناتوان است و بین نمایش ضعف و ناتوانی پیرمرد از یک سو و قاتل سریالی بودن او از سوی دیگر هیچ ارتباط منطقی و باورپذیری ایجاد نمیکند. این دوگانگی در شخصیتپردازی به جای ایجاد تعلیق و جذابیت تنها به سردرگمی مخاطب میانجامد.
این اثر سینمایی کوتاه که در چهل و دومین جشنواره فیلم کوتاه تهران به نمایش درآمد پایان بندی فیلم که در آن فاش میشود پیرمرد یک قاتل سریالی است نه تنها قانع کننده نیست، بلکه به نظر میرسد صرفاً برای ایجاد حیرت و شوک به فیلم افزوده شده است. این پایان بندی فاقد زمینه چینی مناسب در طول فیلم است و بیننده را با انبوهی از پرسشهای بیپاسخ رها میکند.
ریتم کند فیلم که میتوانست برای ایجاد فضایی تامل برانگیز مناسب باشد در اینجا به عاملی برای خستگی مخاطب تبدیل شده است. صحنههای تکراری مانند بررسی قند و فشار خون، نوشیدن قهوه و حل جدول، نه تنها عمقی به شخصیت نمیبخشد، بلکه حسی از یکنواختی و بیهدفی را در فیلم تقویت میکند.
مشکل اصلی فیلم در تقلید بیروح و بدون خلاقیت از اثر خارجی است. فیلم نه تنها در ایده کلی بلکه در جزئی ترین صحنهها نیز از اثر اصلی کپی برداری کرده است. این تقلید صرف فرصت هرگونه بومی سازی و خلق هویت مستقل را از فیلم گرفته است.
از نظر فنی، تدوین فیلم مناسب است اما صداگذاری با مشکلاتی روبرو بوده است. سکوت شخصیت اصلی که میتوانست نمادین و تاثیرگذار باشد در اینجا بیمعنا به نظر میرسد. طراحی صداهای محیطی نیز ضعیف است و برای مثال صدای عروسی که قرار است فضایی شاد را تداعی کند با تعداد محدودی صداهای دست زدن و کلکشیدن غیرواقعی و مصنوعی به نظر میرسد.
بازیها در سطحی خطی و بدون فراز و نشیب قرار دارند. بازیگر نقش اصلی نتوانسته است پیچیدگیهای لازم برای یک قاتل سریالی را به تصویر بکشد و عملکرد او در نوسان بین ضعف و قدرت غیرطبیعی و تصنعی است.
فیلم در ژانر جنایی قرار میگیرد اما هیچ یک از عناصر ضروری این ژانر را به درستی به کار نگرفته است. فقدان تعلیق موثر، شخصیتپردازی ضعیف و پایانبندی غیرقانعکننده همگی باعث شدهاند فیلم نتواند در چارچوب این ژانر موفق عمل کند.
در نهایت، «یکی از همین روزها خسرو میمیرد» فیلمی است که فرصتهای بسیاری را از دست داده است. ایده اولیه اگرچه قابلیت تبدیل به اثری عمیق و تاثیرگذار را داشت اما اجرای ضعیف، تقلید بدون خلاقیت و شخصیتپردازی ناهمگون باعث شده این اثر نتواند حتی در سطحی معمولی نیز مخاطب را راضی نگه دارد. این فیلم بیشتر یادآور این حقیقت است که یک ایده خوب، به تنهایی ضامن خلق یک اثر خوب نیست و اجرای هنرمندانه و خلاقیت در بازآفرینی، عناصری ضروری برای موفقیت یک فیلم محسوب میشوند.