لبخند سبز - فیلم «بیسر و صدا» ساخته مجیدرضا مصطفوی یکی از نمونههای قابل توجه سینمای اجتماعی ایران در سالهای اخیر است که با نگاهی تلخ و در عین حال شاعرانه به بحرانهای فردی و اجتماعی میپردازد. این فیلم بیش از هر چیز بر سکوت، خلأهای ارتباطی و تنهایی انسان معاصر تمرکز دارد و همین انتخاب، فضایی سرد و درونگرا ایجاد میکند که تماشاگر را به تأمل درباره روابط انسانی و گسستهای اجتماعی و خانوادگی وامیدارد. مصطفوی در این اثر تلاش کرده است با استفاده از زبان تصویر و فضاسازی دقیق، به جای روایت مستقیم و پرگفتوگو، بار معنایی فیلم را بر دوش قابها و سکوتها بگذارد. این رویکرد اگرچه در بسیاری لحظات موفق است و به خلق اتمسفری خاص منجر میشود، اما در برخی مقاطع باعث کندی ریتم و کاهش کشش دراماتیک میگردد.
بازیهای اصلی فیلم از نقاط قوت آن به شمار میروند. بازیگران با اجرای کنترلشده و پرجزئیات توانستهاند شخصیتها را باورپذیر کنند و بار عاطفی داستان را منتقل سازند. حضور آنها در صحنههای تنشزا و لحظات سکوت، به فیلم کیفیتی انسانی و ملموس بخشیده است. با این حال، شخصیتهای فرعی کمتر فرصت پرداخت یافتهاند و همین امر موجب میشود تغییرات و تصمیمهایشان برای مخاطب چندان قانعکننده نباشد. این ضعف در شخصیتپردازی مکملها، در نهایت بر انسجام کلی روایت تأثیر منفی میگذارد.
از منظر بصری، فیلم در قاببندیها و نورپردازی بسیار دقیق عمل کرده است. استفاده از رنگهای سرد و فضاهای خاکستری، بهخوبی با مضمون تنهایی و بیپناهی شخصیتها هماهنگ است. برخی نماها بهقدری شاعرانه و تأثیرگذارند که پس از پایان فیلم در ذهن مخاطب باقی میمانند. طراحی صحنه و انتخاب لوکیشنها نیز به باورپذیری فضا کمک کرده و نشاندهنده دقت کارگردان در بازنمایی محیط زیست شخصیتهاست.
از نظر فنی، کارگردانی مصطفوی در مدیریت لحظات ملودرام و خلق فضاهای درونی موفق است، اما هماهنگی میان حرکت دوربین، تدوین و تغییر لحن در برخی بخشها کامل نیست. تدوین اگرچه پیوستگی کلی روایت را حفظ میکند، اما در تعیین نقاط اوج و فرود دراماتیک گاهی محافظهکارانه عمل میکند و اجازه نمیدهد تنش بهطور کامل شکل بگیرد. موسیقی متن نیز در لحظات کلیدی به تقویت احساس کمک میکند، اما در برخی صحنهها بیش از حد هدایتگر میشود و فضای طبیعی اثر را تحتالشعاع قرار میدهد.
در مجموع «بیسر و صدا» فیلمی است که با جسارت به سراغ مضمونهای انسانی و اجتماعی میرود و در خلق فضا و بازیهای تأثیرگذار موفق عمل میکند، اما ضعف در ریتم و شخصیتپردازی مانع از آن میشود که اثر به انسجام کامل برسد. این فیلم نشان میدهد مصطفوی کارگردانی است که دغدغههای اجتماعی و انسانی را با زبان تصویری دنبال میکند و اگر در پروژههای بعدی بر انسجام روایی و پرداخت شخصیتها تمرکز بیشتری داشته باشد، میتواند صدای سینمایی رساتر و اثرگذارتر ارائه دهد.